دانلود کتاب «صد سال تنهایی» – گابریل گارسیا مارکز

gabriel-garcia-marquez-one-hundred-years-of-solitude-04برای دانلود کتاب بر روی این لینک کلیک کنید.

 

خدا در روستای ما کشاورز است

خدا در روستای ماست / خدا در روستای ما کشاورز است / خدا را دیدم با کارگرها مهر را می‌کاشت / ایمان را درو می‌کرد / خدا روی چمن‌ها می‌دمید و / می‌دوید روی شالیزار / خدا در روستای ماست / خدا با کدخدای روستای ما برادر نیست / خدا از آبشار کوه‌های روستا جاریست / خدا در روستای ما کشاورز است بیشتر

دانلود مجله همشهری داستان

hamshahri daastan-3در این بخش می‌توانید سه شماره اول مجله همشهری داستان مربوط به سال‌های ٨٧ و ٨٨ را دانلود نمایید.

لینک صفحه دانلود مجلات همشهری داستان

دیوونه کیه؟ – شعر و صدای حسین پناهی

دیوونه کیه؟
عاقل کیه؟
جونور کامل کیه؟
واسطه نیار، به عزتت خمارم
حوصله‌ی هیچ کسی رو ندارم
کفر نمی‌گم، سوال دارم
یک تریلی محال دارم
تازه داره حالیم می‌شه چی‌کاره‌ام
می‌چرخم و می‌چرخونم ٬ سیاره‌ام
تازه دیدم حرف حسابت منم
طلای نابت منم بیشتر

علی‌رضا آذر

 

آی آقا، سفره خالی می‌خرید؟

gheysar aminpoorیاد دارم یک غروب سرد سرد

می گذشت از کوچه مان یک دوره گرد

دوره گردم دار قالی می خرم

دسته دوم، جنس عالی می خرم

گر نداری کوزه خالی می خرم

کاسه و ظرف سفالی می خرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی زد و بغضش شکست بیشتر

دانلود کتاب «نقد فرهنگ خشونت» – احمد قابل

 

کتاب ممنوع‌النشر «نقد فرهنگ خشونت» نوشته احمد قابل را از این‌جا دانلود کنید. روحش شاد.

وطن یعنی – مصطفی بادکوبه‌ای

 

شبي دل بود و دلدار خردمند     دل از ديدار دلبر شاد و خرسند
که با بانگ بنان و نام ايران     دو چشمم شد ز شور عشق گريان
چو دلبر شور اشک شوق را ديد      به شيريني ز من مستانه پرسيد
بگو جانا که مفهوم وطن چيست      که بي مهرش دلي گر هست دل نيست
به زير پرچم ايران نشستيم      ودر را جز به روي عشق بستيم
به يمن عشق در ناب سفتيم      ودر وصف وطن اينگونه گفتيم
وطن يعني درختي ريشه در خاک      اصيل و سالم و پر بهره و پاک
وطن خاکي سراسر افتخار است      که از جمشيد و از کي يادگار است
وطن يعني سرود پاک بودن      نگهبان تمام خاک بودن بیشتر

شب باشکوه من

 ساعت یکُ نیمِ صُبه !

تو ایوونِ طبقه ی دوم نشسته‌مُ

شهرُ نگاه می‌کنم…

می‌تونست بدتر از این باشه!

 

نیازی نیست کارِ بزرگی بکنیم !

شوق کارای کوچیکه که حسِ خوبی بهمون می ده وُ

حسای بدُ ازمون می گیره !

بعضی وقتا سرنوشت

امون نمی ده به کاری که دوس داریم برسیم!

پس بایس سرِ سرنوشت کلاه بذاریم ! بیشتر

دانلود مجله ادبی گردون – شماره دوم

مجله ادبی گردون – شماره دوم

این مجموعه به صورت تدریجی و با دریافت اجازه از آقای عباس معروفی در وبسایت ادبیات ما منتشر می‌شود.

مجله گردون عنوان ماهنامه فرهنگی ادبی اجتماعی بود که از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴ به سردبیری عباس معروفی در تهران منتشر می‌شد. این مجله همچنین بنیان‌گذار جایزه‌ای ادبی بود که قلم طلایی گردون نام داشت.

این ماهنامه از سوی نویسندگانی همچون مرتضی آوینی در معرض نقد قرار داشت، و دیدگاه‌های آن، دیدگاه لیبرالیستی غربی قلمداد می‌شد. ماهنامه گردون با حکم قضایی تعطیل شد و سردبیر آن نیز پس از مدتی به آلمان مهاجرت کرد. نهضت آزادی علت توقیف مجله را طرح توهین‌آمیز پشت جلد مجله دانسته است.

تولدت مبارک آقای ارنست همینگوی!

امروز 21 جولای روز تولد «ارنست همینگوی» بزرگ هست. برای بزرگداشت این روز بخش کوتاهی از فیلم زیبای وودی آلن با نام «نیمه‌شب در پاریس» را که در آن کاراکتر ارنست همینگوی به بیان دیدگاهش در مورد عشق می‌پردازد بازنشر می‌کنم.

ارنست همینگوی همه عمرش سرگرم ماجراجویی بود. از زخمی‌شدن در ایتالیا بر اثر اصابت ۲۰۰ تکه ترکش‌گلوله نیروهای اتریشی در خلال جنگ جهانی اول تا شرکت در خط مقدم جبهه‌های جنگ داخلی اسپانیا یا سفرهای توریستی به حیات‌وحش آفریقا تا ماهی‌گیری و شکار حیوانات وحشی و زندگی در کوبا. این روحیه ماجراجویی البته جایی امانش را برید٬ برای همین هم روزی تپانچه‌ای برداشت و به مغزش شلیک کرد.

همینگوی در رمان «پیرمرد و دریا» می‌گوید: «یک مرد را می‌توان نابود کرد ولی نمی‌توان شکست داد.»

دانلود مجله ادبی گردون – شماره اول

مجله ادبی گردون – شماره اول

این مجموعه به صورت تدریجی و با دریافت اجازه از آقای عباس معروفی در وبسایت ادبیات ما منتشر می‌شود.

مجله گردون عنوان ماهنامه فرهنگی ادبی اجتماعی بود که از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴ به سردبیری عباس معروفی در تهران منتشر می‌شد. این مجله همچنین بنیان‌گذار جایزه‌ای ادبی بود که قلم طلایی گردون نام داشت.

این ماهنامه از سوی نویسندگانی همچون مرتضی آوینی در معرض نقد قرار داشت، و دیدگاه‌های آن، دیدگاه لیبرالیستی غربی قلمداد می‌شد. ماهنامه گردون با حکم قضایی تعطیل شد و سردبیر آن نیز پس از مدتی به آلمان مهاجرت کرد. نهضت آزادی علت توقیف مجله را طرح توهین‌آمیز پشت جلد مجله دانسته است.

نی‌نامه – شعری از قیصر امین‌پور با صدای شاعر

از این‌جا دانلود کنید

خوشا از دل نم اشكی فشاندن
به آبی آتش دل را نشاندن
خوشا زان عشقبازان یاد كردن
زبان را زخمه فریاد كردن
خوشا از نی، خوشا از سر سرودن
خوشا نی‌نامه‌ای دیگر سرودن
نوای نی‌، نوایی آتشین است
بگو از سر بگیرد، دل‌نشین است
نوای نی نوای بی‌نوایی‌ست
هوای ناله‌هایش نینوایی‌ست  بیشتر

شعر و صدای احمدرضا احمدی

کبریت زدم
تو برای این روشنایی محدود گریستی
سراپا در باد ایستادم
من فقط یک نفرم
اما اکنون هزاران پرنده را در باد به یغما می برند
از مهتاب که به خانه باز گردم
آهن ها زنگ خورده اند بیشتر

شعری از آدریان ریچ

«مکانی‌ست میان دو ردیف درخت
با علف‌هایی روییده بر سربالایی
جاده‌ای که در میان سایه‌های انبوه گم شده
و خانه‌ای متروک
که آن هم در میان سایه‌ها به فراموشی سپرده شده
من آن‌جا قدم می‌زنم و با ترس قارچ‌های جنگلی را می‌چینم.
اشتباه نکنید، این یک شعر روسی نیست
از مکانی در آن سوی دنیا حرف نمی‌زنم
آن مکان همین‌جاست
سرزمین ما به حقیقت خوفناکی نزدیک می‌شود
راهی که نتیجه‌اش نابودی انسان است

قصد ندارم بگویم آن مکان کجاست
آن‌جا که انبوه چوب‌ها با رشته باریک نور جن‌زده جاده تلاقی می‌کند
بهشت برگ‌ها
خوب می‌دانم چه کسی می‌خواهد آن را بخرد، بفروشدش و نابودش کند
نمی‌خواهم بگویم آن‌جا کجاست
اصلاً چرا باید چیزی بگویم؟
اما تو هنوز به من گوش می‌کنی
و در وقت‌هایی این‌چنین ویژه
که تو سراپا گوشی
مهم‌ترین چیز این است که درباره درخت حرف بزنیم.»

ترجمه شعر از: مازیار مهدوی فر

دانلود کتاب وجدان بیدار

وجدان بیدار – نوشته اشتفان تسوایک

غلامرضا بروسان – الهام اسلامی

نامت
از ساق‌هایم شروع می‌شود
از دلم عبور می‌کند
و دهانم را به آتش می‌کشد.
چطور می‌تواند مرگ
از تو
تنها گودالی را پر کند؟
شاعر مرگ را درمی‌نوردد؛
پیش از آنکه موعدش فرا رسیده باشد …

غلامرضا بروسان 

بیشتر

شعری از فاضل نظری

بهانه

از باغ می‌برند چراغانی‌ات کنند
تا کاج جشنهای زمستانی‌ات کنند

پوشانده‌اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی‌ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می‌برند که زندانی‌ات کنند

ای گل گمان مکن به شب جشن می‌روی
شاید به خاک مرده‌ای ارزانی‌ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه‌ای بترس که شیطانی‌ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه‌ای است که قربانی‌ات کنند

شعری از ادرین ریچ

می‌پرسی تنهایی؟

  تنهایم

  تنها

  مثلِ هواپیمایی که گیج می‌زند آن بالا

  وصل نمی‌شود تماسش با برجِ مراقبت

  مثلِ هواپیمایی که آماده‌ی فرود است روی اقیانوس

  می‌‌پرسی تنهایی؟

  تنهایم

  تنها

  مثلِ زنی که همه‌ی روز پشتِ فرمان است و بیشتر

شعری از دریتا کومو

 تنهایی تلفنی‌ست که زنگ می‌زند مُدام

  صدای غریبه‌ای‌ست که سراغِ دیگری را می‌گیرد از من

  یک‌شنبه‌ی سوت‌وکوری‌ست که آسمانِ ابری‌اش ذرّه‌ای آفتاب ندارد

  حرف‌های بی‌ربطی‌ست که سر می‌بَرَد حوصله‌ام را

  تنهایی زل‌زدن از پشتِ شیشه‌ای‌ست که به شب می‌رسد

  فکرکردن به خیابانی‌ست که آدم‌هایش قدم‌زدن را دوست می‌دارند بیشتر

تفسیر بخشی از غزل حافظ – استاد جعفر محجوب

از اینجا بشنوید

سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گم شدگان لب دریا می کرد
مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می کرد....
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گله ای از دل شیدا می کرد

آب، نان، آواز – شفیعی کدکنی

  • کمترين تحريري از يک آرزو اين است
  • آدمي را آب و ناني بايد و آنگاه آوازي
  • در قناري ها نگه کن ، در قفس ، تا نيک دريابي
  • کز چه در آن تنگناشان باز شادي هاي شيرين است.
  • کمترين تصوير از يک زندگاني :
  • آب ،
  • نان ،
  • آواز ،
  • ور فزون تر خواهي از آن ،
  • گاهگه ،
  • پرواز
  • ورفزون تر خواهي از آن شادي ِآغاز
  • ور فزون تر ، باز هم خواهي … بگويم ، باز؟
  • آنچنان بر ما به نان و آب ،
  • اينجا تنگ سالي شد
  • که کسي در فکر آوازي نخواهد بود
  • وقتي آوازي نباشد ،
  • شوق ِ پروازي نخواهد بود

شعری از قیصر امین پور

می‌خواهمت چنان که شب خسته خواب را
می‌جویمت چنان که لب تشنه آب را

محو توام چنان که ستاره به چشم صبح
یا شبنم سپیده‌دمان آفتاب را

بی‌تابم آنچنان که درختان برای باد
یا کودکان خفته به گهواره تاب را

بایسته‌ای چنان که تپیدن برای دل
یا آنچنان که بال پریدن عقاب را

حتی اگر نباشی، می‌آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را

ای خواهشی که خواستنی تر ز پاسخی
با چون تو پرسشی چه نیازی جواب را

شعر و صدای هوشنگ ابتهاج

شعر و صدای احمد شاملو

 برف نو، برف نو، سلام، سلام

 بنشین، خوش نشسته ای بر بام

 پاکی آوردی – ای امید سپید
همه آلوده گی ست این ایام

 راه شومی ست می زند مطرب
تلخ واری ست می چکد در جام

اشک واری ست می کشد لبخند
ننگ واری ست می تراشد نام

 شنبه چون جمعه، پار چون پیرار
نقش هم رنگ می زند رسام

از این‌جا دانلود کنید

صدای شاعر – استاد شهریار

از اینجا دانلود کنید

 

شعر خاطرات جوانی، با صدای استاد شهریار

ستاره شماری – مازیار مهدوی فر

دیشب به تو گفتم بیا ستاره ها را شماره کنیم

گفتی شروع کن

ولی خطا نکنی!

گفتم چرا خطا؟

بیا، یک، دو، سه، چهار

گفتی: نگفتم؟ همیشه حساب ستاره شماریت اشتباست

این ها که چشم تو می شمرد هواپیماست!

شعری از فریدون فرخزاد

   سرزمین من

سرزمین گل و بلبل

گل های پژمرده

بلبل های خاموش

شعری از نصرت رحمانی

  تو را به سرخ

به آبی

تو را به پاکی و رادی

تو را به آزادی

به سبز دشت جهان گرگ باش، بره مباش

تو را به عشق به آبی

به گیسوان شب و دَم سپیدی شادی

عروس باش

عروسک مباش!

شعری از احمد شاملو

  با چشم‌ها
  ز حیرت این صبح نابه‌جای

  خشکیده بر دریچه‌ی خورشید  چارتاق
  بر تارک سپیده‌ی این روز  پابه ‌زای،
  دستان بسته‌ام را
  آزاد کردم از
  زنجیرهای خواب.

فریاد برکشیدم:

اینک
چراغ معجزه
مردم

تشخیصِ نیم‌شب را از فجر
درچشم‌های کوردلی‌تان
سویی به جای اگر
مانده‌ست آن‌قدر، بیشتر

گالری

پیشین ورودی‌های دیرین