بنشین، خوش نشسته ای بر بام
پاکی آوردی – ای امید سپید
همه آلوده گی ست این ایام
راه شومی ست می زند مطرب
تلخ واری ست می چکد در جام
اشک واری ست می کشد لبخند
ننگ واری ست می تراشد نام
شنبه چون جمعه، پار چون پیرار
نقش هم رنگ می زند رسام
گزیده های فرهنگ پارسی
12 آگوست 2011 بیان دیدگاه
در صدای شاعر برچسبها:احمد شاملو, برف نو, شعر, صدای شاعر
بنشین، خوش نشسته ای بر بام
پاکی آوردی – ای امید سپید
همه آلوده گی ست این ایام
راه شومی ست می زند مطرب
تلخ واری ست می چکد در جام
اشک واری ست می کشد لبخند
ننگ واری ست می تراشد نام
شنبه چون جمعه، پار چون پیرار
نقش هم رنگ می زند رسام
22 ژوئیه 2011 بیان دیدگاه
با چشمها
ز حیرت این صبح نابهجای
خشکیده بر دریچهی خورشید چارتاق
بر تارک سپیدهی این روز پابه زای،
دستان بستهام را
آزاد کردم از
زنجیرهای خواب.
فریاد برکشیدم:
اینک
چراغ معجزه
مردم
تشخیصِ نیمشب را از فجر
درچشمهای کوردلیتان
سویی به جای اگر
ماندهست آنقدر، بیشتر